پویانو نمایی کوتاه همه ایمان، استودیو پویانو انیمیشن

پروتاگونیست و آنتاگونیست چیست و چرا؟

پروتاگونیست چیست؟

در داستان‌سرایی، قهرمان داستان، شخصیت اصلی یا گروهی از شخصیت‌های داستان است.

نویسندگان از قهرمان داستان برای پیش بردن داستان استفاده می کنند - اهداف قهرمان داستان منعکس کننده اهداف کلی داستان است، پلات بر اساس تصمیمات قهرمان به جلو پیش می رود، و سیر شخصیتی آنها همان چیزی است که خوانندگان در طول داستان دنبال می کنند.

در حالی که در بسیاری از روایات، قهرمان داستان مترادف با "آدم خوب" است، کلمه " پروتاگونیست " به سادگی از یک کلمه یونانی باستانی به معنای "کسی که نقش اول را بازی می کند" است. تعریف قهرمان داستان هیچ ربطی به قطب‌نمای اخلاقی درونی شخصیت ندارد: یک قهرمان می‌تواند هم شخصیت «خوب» (یعنی پر از یکپارچگی اخلاقی) یا یک شخصیت «بد» (یعنی فاقد تمامیت اخلاقی) باشد.

شخصیت‌های اصلی اغلب به عنوان شخصیت «نقطه دید» در نظر گرفته می‌شوند، زیرا خوانندگان آن‌ها و دستاوردهایشان را در طول داستان دنبال می‌کنند. با این حال، نویسندگان همیشه داستان‌های خود را از دید قهرمان داستان تعریف نمی‌کنند - آنها همچنین می‌توانند داستان‌ها را از دیدگاه سوم شخص یا از نگاه یک شخصیت فرعی روایت کنند.

 

سه نوع پروتاگونیست

سه نوع اصلی از قهرمانان وجود دارد. انواع مختلف می تواند به یک شخص یا گروهی از شخصیت ها اشاره داشته باشد که نقش قهرمان را ایفا می کنند:

  1.  یک قهرمان. یک پروتاگونیست قهرمان، «آدم خوب» سنتی داستان  است. آنها سعی می کنند اخلاقیات قوی را تجسم دهند و تصمیم درستی برای خود و سایر شخصیت ها بگیرند. از قهرمانان مشهور ادبیات می توان به  هری پاتر و لوک اسکای واکر اشاره کرد.
  2.  یک ضد قهرمان. برخی از قهرمانان حقه قدیمی "قهرمان" را زیر و رو می کنند. اینها ضدقهرمان نامیده می شوند و ممکن است قهرمانان بعید ،ناخواسته یا در برخی موارد شرور باشند. حتی زمانی که ضد قهرمانان همان شرور داستان باشند هم بیشتر پروتاگونیست هستند تا آنتاگونیست.از پروتاگونیست ضد قهرمان معروف می توان به کاپیتان آهاب از موبی دیک اثر هرمان ملویل، سوروس اسنیپ از جی.کی. سری هری پاتر.
  3.  قهرمان دروغین. گاهی اوقات، یک نویسنده داستان هایی را با یک شخصیت به عنوان قهرمان داستان تنظیم می کند تا تمرکز را در یک نقطه از داستان تغییر دهد، اغلب با کشتن قهرمان دروغین. این کار به منظور منحرف کردن خواننده انجام می شود.

 

دو نکته برای نوشتن یک پروتاگونیست قوی

هنگام فیلمنامه نویسی، نمایشنامه نویسی یا رمان نویسی، اگر می خواهید یک پروتاگونیست قوی بنویسید، باید چند نکته را در نظر داشته باشید:

  1.  از مطلق بودن پرهیز کنید. وقتی قهرمان‌ها یا شخصیت‌های بسیار اخلاقی یا شخصیت‌های بسیار غیراخلاقی هستند، ممکن است برای خوانندگان سخت باشد که با آنها ارتباط برقرار کنند. به قهرمان‌هایتان اجازه دهید ترکیبی از ویژگی‌ها را داشته باشند تا احساس انسان بودن کنند. به هر حال، مقداری از هر دو در همه ما وجود دارد.
  2.  قهرمان خود را خیلی قدرتمند یا خیلی ضعیف نکنید. یک قهرمان قدرتمند غالباً می‌تواند این احساس را در خوانندگان ایجاد کند که خطرات تضاد مرکزی داستان به اندازه کافی بالا نیست - به عبارت دیگر، قهرمان هیچ چیز را به خطر نمی‌اندازد و چیزی برای از دست دادن ندارد. اگر داستان هیچ سهمی نداشته باشد، خواندن آن چندان جالب نیست. از سوی دیگر، قهرمانی که بیش از حد ضعیف یا درمانده باشد ممکن است خوانندگان را ناامید کند.

 

 

Antagonist vs Protagonist

 

 

آنتاگونیست چیست؟

در داستان سرایی، آنتاگونیست، مخالف یا مبارزی است که علیه هدف قهرمان یا شخصیت های اصلی («تضاد») کار می کند و درگیری اصلی را ایجاد می کند. آنتاگونیست می تواند یک شخصیت یا گروهی از شخصیت ها باشد. در روایات سنتی، آنتاگونیست مترادف با «آدم بد» است.

نمونه هایی از آنتاگونیست ها عبارتند از ایاگو از اتللو اثر ویلیام شکسپیر، دارث ویدر از سه گانه اصلی جنگ ستارگان و لرد ولدمورت از جی.کی. سریال هری پاتر رولینگ.

 

چهار نوع آنتاگونیست

  1.  یک شرور. تعریف سنتی آنتاگونیست یک شرور است - یک "آدم بد" در داستان، که اغلب برای اهداف شیطانی کار می کند تا یک قهرمان را نابود کند. در حالی که ممکن است شخصیت‌های بدجنسی وجود داشته باشند، شرورها زمانی آنتاگونیست هستند که شخصیت اصلی داستان نباشند، بلکه منبع اصلی درگیری برای شخصیت‌های اصلی باشند. نمونه هایی از شخصیت های شرور عبارتند از دارث ویدر و کاپیتان هوک.
  2.  ایجاد تعارض. لازم نیست یک آنتاگونیست "آدم بد" باشد. گاهی اوقات، آنها فقط شخصیتی هستند که اهداف در تضاد مستقیم با اهداف قهرمان داستان دارند، مانند آقای دارسی در غرور و تعصب جین آستن.
  3.  نیروهای بی جان. لازم نیست یک آنتاگونیست انسان باشد - آنتاگونیست اصلی گاهی اوقات می تواند یک نیرو باشد، مانند طبیعت. نمونه بارز آن دریا در رابینسون کروزوئه است.
  4.  خود قهرمان داستان. منبع اصلی تضاد در یک داستان می تواند از درون خود قهرمان داستان باشد - کاستی ها یا ناامنی های آنها مانع از رسیدن به هدفشان می شود. نمونه بارز آن هولدن کالفیلد در فیلم شکارچی در چاودار اثر جی دی سالینجر است. در حالی که هولدن با بسیاری از شخصیت‌های رمان در تضاد قرار می‌گیرد، تضاد خصمانه همیشه از وسواس‌ها و ناامنی‌های خودش ناشی می‌شود.

دو نکته برای نوشتن یک آنتاگونیست قوی

هنگام فیلمنامه نویسی، نمایشنامه نویسی یا ، اگر می خواهید یک پروتاگونیست قوی بنویسید، باید چند نکته را در نظر داشته باشید:

  1.  مقداری خوبی به آنها بدهید. وقتی آنتاگونیست‌ها کاملاً شیطانی هستند، داستان ممکن است مورد توجه خواننده قرار نگیرد و خطر غیرقابل ربط بودن را به دنبال دارد. حتی در داستان‌هایی که آنتاگونیست یک تبه‌کار است، مانند جنگ ستارگان، نویسنده می‌تواند با دادن ترکیبی از ویژگی‌ها به آنتاگونیست، درگیری را جذاب‌تر کند.
  2.  قدرت آنها را متعادل کنید. اگر آنتاگونیست شما در پایان به راحتی شکست بخورد، ممکن است مخاطبان احساس ضعف کنند و تصور کنند که خطرات  هرگز آنقدر زیاد نبود که واقعاً هیجان انگیز باشد. از سوی دیگر، اگر آنتاگونیست شما همه کاره باشد، می‌تواند مخاطبانی را که می‌خواهند قهرمان داستان را ببینند، ناامید کند.

 

آیا یک پروتاگونیست می تواند یک آنتاگونیست نیز باشد؟

این یک سوال جالب با چند نقطه نظر متضاد است.به عنوان یک خواننده، مستقیما قرار گرفتن در ذهن یک فرد شرور می تواند هیجان انگیز باشد. ناگفته نماند که این کار شخصیت منفی را فراموش نشدنی تر میکند.

 آنتاگونیست داستان می‌تواند در درون پروتاگونیست نیز باشد – مانند پیرمرد انیمیشن Up که با اندوه خود می‌جنگد یا وودی از داستان اسباب بازی یکی دیگر از نمونه های عالی آنتاگونیست درون قهرمان است. 

 

ترجمه: لیلا رستگار مقدم

۵
از ۵
۱۱ مشارکت کننده